فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد حضرت یوسف

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد حضرت یوسف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت یوسف


تحقیق در مورد حضرت یوسف

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه15

 

فهرست مطالب

فهرست

 

 

 

یوسف، اسوه عفت و امانت

 

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

 

  1. خدا محورى

 

الف) تأکید بر توحید -

 

ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم -

 

  1. تبلیغ عملى و غیر مستقیم

 

الف) مقاومت دربرابر وسوسه و ترجیح زندان بر گناه -

 

ب) تکریم پدر و مادر -

 

ج - حلم، گذشت و بزرگوارى -

 

  1. اتخاذ شیوه‏هاى متنوع براى پیشبرد دعوت

 

الف) تلاش براى دفع کامل اتهام

 

ب) زمینه‏سازى براى تأثیرگذارى بیشتر دعوت

 

ج) بهره‏بردارى بجا از تمام فرصت‏ها

 

 

 

 

 

حضرت یوسف(ع)

 

 

 

یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع) از پیامبران بنى‏اسرائیل و از انبیاى عظام الهى است که پس از تحمل محنت‏ها و آزمایش‏هاى فراوان به مقام نبوت و حکومت رسید و على‏رغم این فشارها و محنت ها در تمام مراحل زندگى ذره‏اى به گناه و انحراف میل نکرد و ستایش بلیغ خداوندى را نصیب خود نمود. زیباترین داستان قرآن و به تعبیر خود قرآن <احسن القصص» مربوط به اوست و تنها پیامبرى که یک سوره کامل به قصه زندگانى و دعوت او اختصاص یافته هموست. نام یوسف 27 بار در قرآن و عمدتاً در سوره یوسف آورده شده و بسیار مورد مدح قرار گرفته است؛ نیز محتواى 98 آیه قرآن به زندگانى و دعوتش مربوطاست.

 

یوسف، اسوه عفت و امانت

 

یوسف، به حقیقت تبلور کامل تمام فضایل اخلاقى و انسانى است. در شخصیت او همه خصال نیکو از مهر و عفو و تواضع گرفته تا توکل، عفت، ورع، امانت و تدبیر نه تنها جلوه گر که شعله‏ور است؛ اما در زندگى او و به فرا خور شرایط پیش آمده، صفاتى چند مانند عفت، امانت و مدیریت او ظهور بیشترى داشته‏اند. بر این اساس او را مى‏توان اسوه عفت و امانت معرفى کرد تا به شکلى صفات دیگر او را نیز در بر گیرد؛ عفت، نماینده صفات باطنى و امانت، در برگیرنده فضایل اجتماعى او.

 

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

 

  1. خدا محورى

 

اساسى‏ترین محور در تبلیغ یوسف، حضور بارز تفکر توحید در تمام مراحل و لحظات زندگى پر فراز و نشیب اوست. او در سختى و راحت، گرفتارى و آسودگى همواره بر خدا تکیه داشت و هیچ تکیه گاه دیگرى اختیار نکرد. این خدا محورى و اتکال به ذات لایزال الهى از سویى در گفتار نغز او موج مى‏زند و از سویى چون خورشیدى نورگستر، تمام اعمال و رفتارهاى او را نیز تحت پوشش قرار داده است. بنابراین او هم در قول و هم در عمل، مبلّغ شایسته توحید بود؛ براى نمونه، گفتار او سرشار از یاد و شکر خداست؛

 

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ...

 

قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ...

 

قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا...

 

ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ‏

 

جلوه‏هاى این خدا محورى را در شیوه‏هاى متعدد تبلیغى مى‏توانیم دریابیم که عبارتند از:

 

الف) تأکید بر توحید -

 

جدا از تبلیغ مؤثر عملى، در گفت‏وگوها و مناظره‏ها، بیشترین اصرار یوسف بر تثبیت یگانه پرستى در جان و روان مخاطبان بوده است؛ چرا که جامعه مصر آن دوران، در اثر سلطه فرعون‏ها و فرعون صفتان از خدا باورى و خدا پرستى حقیقى دورشده و به ورطه‏هاى انحراف و شرک در افتاده بودند. در زندان خطاب به دو هم‏سلول خود چنین مى‏گوید:

 

یا صاحِبَىِ السِّجْنِ أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الواحِدُ القَهّارُ؛(1)

 

اى دو رفیق زندانیم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر؟

 

ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛(2)

 

شما به جاى او جز نام‏هایى را نمى‏پرستید که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید و خدا دلیلى بر حقانیت آنها نازل نکرده است.

 

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ؛(3)

 

فرمان جز براى خدا نیست. دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست.

 

وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِى إِبْراهِیمَ وَإِسْحقَ وَیَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَى‏ءٍ؛(4)

 

و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى نموده‏ام. براى ما سزاوار نیست که چیزى را شریک خدا کنیم.

 

ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم -

 

بهترین راه تحکیم پایه‏هاى توحید در اذهان انسان‏هاى عادى بیان آثار، نعمت‏ها و کرامت‏هاى خداوندى است که اندیشه و وجدان مخاطبان را توأماً به خدا باورى ترغیب مى‏کند. یوسف در هر مرحله و موقعیت از حیات پربرکتش نعمت و فضل الهى را یادآور مى‏شود و با این یادآورى‏ها ضمن اداى شکر الهى، تفکر الهى را در جان مخاطبان زنده مى‏سازد؛ زمانى، ترک‏پرستش غیر خدا و پیروى آیین ابراهیم را فضل الهى بر خود و دیگر مردمان مى‏شمرد؛

 

ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَعَلَى النّاسِ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَشْکُرُونَ؛(5)

 

این از عنایت خدا بر ما و مردم است، ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمى‏کنند.

 

و چون با پیشنهاد نامشروع مواجه مى‏شود؛

 

قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ؛(6)

 

گفت: پناه بر خدا. او آقاى من است. به من جاى نیکو داده است.

 

و وقتى توفیق زیارت پدر را مى‏یابد و ایام فراق پایان مى‏پذیرد، به شکرانه اظهارمى‏دارد:

 

وَقالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُؤْیاىَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّى حَقّاً وَقَدْ أَحْسَنَ بِى إِذْ أَخْرَجَنِى مِنَ السِّجْنِ وَجاءَ بِکُمْ مِنَ البَدْوِ... إِنَّ رَبِّى لَطِیفٌ لِما یَشاءُ إِنَّهُ هُوَ العَلِیمُ الحَکِیمُ؛(7)

 

و یوسف گفت: اى پدر، این است تعبیر خواب پیشین من. به یقین، پروردگارم آن‏را راست گردانید و به من احسان کرد؛ هنگامى که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان کنعان باز آورد ... به‏راستى پروردگار من به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زیرا که او داناى حکیم است.

 

در این آیه به دو شیوه مستقیم (جمله ان ربى لطیف لما یشاء) و غیر مستقیم (با بیان نعمت‏هاى الهى از جمله آزادى از زندان) شکر الهى را ادا نموده است. همچنین در صحنه معارفه برادران کلامى شکر آمیز بیان مى‏کند؛

 

قالَ أَنَا یُوسُفُ وَهذا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لایُضِیعُ أَجْرَ المُحْسِنِینَ؛(8)

 

گفت: من یوسفم و این برادر من است، به راستى خدا بر ما منت نهاده است. بى‏گمان، هرکه تقوا و صبر پیشه کند، خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمى‏کند.

 

و در پایان ماجرا رو به سوى خدا مى‏کند و چنین زمزمه مى‏نماید؛

 

رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِى مِنَ المُلْکِ وَعَلَّمْتَنِى مِنْ تَأْوِیلِ الأَحادِیثِ فاطِرَ السَّموتِ وَالأَرضِ أَنْتَ وَلِیىِّ فِى‏الدُّنْیا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصّالِحِینَ؛(9)

 

بار پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خواب‏ها به من آموختى. اى پدیدآورنده آسمان‏ها و زمین، تنها تو در دنیا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.

 

  1. تبلیغ عملى و غیر مستقیم

 

چنان‏که گفتیم یوسف در دامنه‏اى وسیع به تبلیغ عملى پرداخت و بیش از آن که گفتارش مروج توحید و فضایل اخلاقى باشد عمل و سلوک ویژه او در مردمان مؤثر مى‏افتاد. به آنها درس عبرت مى‏داد. پیامبرى که از تمام نعمت‏ها و تمکن ها بهره‏مند گردید. اما هیچ‏کدام او را از یاد و توکل بر خدا غافل ننمود؛

 

کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنا المُخْلَصِینَ؛(10)

 

و اینچنین (کردیم) تا بدى و زشتکارى را از او باز گردانیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود.

 

و به فضل الهى، چنانکه خود مى‏گوید به فساد و انحراف نگرایید؛

 

وَإِلّا تَصْرِفْ عَنِّى کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الجاهِلِینَ؛(11)

 

و اگر نیرنگ آنان را از من باز نگردانى، به سوى آنها خواهم گرایید و از نادانان خواهم شد.

 

در این محور نیز شیوه‏هاى جزیى و عملى متعددى وجود دارد.

 

الف) مقاومت دربرابر وسوسه و ترجیح زندان بر گناه -

 

داستان عفت یوسف و امتناع او از پذیرش درخواست خیانت آمیز زلیخا بهتر از ده‏ها و صدها کتاب اخلاقى و ارشادى مى‏تواند نتیجه بخش و مؤثر باشد، چرا که از رهگذر تبلیغ عملى و عینى به القا و ترویج ارزش‏هاى اخلاقى مى‏پردازد. یوسف در حالى که مى‏توانست با کمترین تمایل و سازش به منزلت والاى دنیوى در دستگاه فرعونى برسد، رضاى الهى را ترجیح داد که موجب خشم قدرتمندان گردید و او را به زندان افکند. وقتى همسرعزیز، پس از نشست و مهمانى زنان اشراف، دوباره خواسته پلید خویش را مطرح کرد، یوسف اینچنین با خداى خود نجوا مى‏کرد؛

 

قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمّا یَدْعُونَنِى إِلَیْهِ؛(12)

 

گفت: پروردگارا، زندان نزد من از آنچه مرا بدان مى‏خوانند محبوب تر است.

 

برخى نیز گفته‏اند، چون زلیخا با اصرار زیاد انجام خواسته خود را مى‏طلبید و یوسف بر امتناع خود پاى مى‏فشرد، زلیخا او را به زندان تهدید کرد، اما او فرمود: یکفینى ربى (خداى مرا کفایت کند).(13)

 

یوسف دربرابر توطئه همسر عزیز به‏گونه‏اى جدى امتناع مى‏ورزد که حتى منجر به پاره‏شدن پیراهنش بدست زلیخا مى‏گردد و از طرفى شجاعانه و با صلابت مى‏ایستد و مقاومت مى‏ورزد که در نهایت زلیخا در حضور زنان دربارى به عصمت یوسف اعتراف مى‏کند؛

 

وَلَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ؛(14)

 

آرى من از او کام خواستم ولى او خود را نگاه داشت.

 

این درس عبرت بزرگى از سوى یوسف است که به ما نشان مى‏دهد چگونه انسان مى‏تواند زندگى دشوار و زجرآور را بر خوشى و آسایش ترجیح دهد، در شرایطى که زندگى آسوده همراه با زیانکارى روحى و اخلاقى باشد.(15)

 

درس دیگر و پیامد تبلیغى دیگر این ماجرا، مقاومت دلیرانه یوسف دربرابر شرایط جبار حاکم است که همچون پدران بزرگوارش دربرابر شرایط نامطلوب سر فرود نمى‏آورد، بلکه با مقابله با آنها سعى در تغییر و اصلاح و بهبود آن مى‏نماید.

 

ب) تکریم پدر و مادر -

 

از جلوه‏هاى تبلیغ عملى در سیره یوسف، تکریم و احترام عمیق والدین است. او هرچند به مقام نبوت و ریاست کشورى پهناور یعنى عزت ظاهرى و معنوى نایل شده بود هرگز احسان و اکرام پدر و مادر را از یاد نبرد، بلکه به‏طور کامل و در همه مراحل آن را ادا نمود:

 

مرحله اول: از آن‏جا که یوسف مى‏داند اندوه پدر بر فراق او بس عظیم است براى تسلى خاطرش، پیراهن خویش را برایش ارسال مى‏کند؛

 

إِذْهَبُوا بِقَمِیصِى هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبِى یَأْتِ بَصِیراً وَأْتُونِى بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ؛(16)

 

این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود. و همه کسان خود را نزدمن آورید.

 

و در واقع با این کار یکى از معجزات الهى خود را نیز آشکار مى‏سازد.

 

مرحله دوم: هنگامى که پدر و مادر و برادرانش به قلمرو حکمرانى او مى‏رسند:

 

فَلَمّا دَخَلُوا عَلى‏ یُوسُفَ آوى‏ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ؛(17)

 

پس چون بر یوسف وارد شدند، پدر و مادر خویش را در کنار خویش گرفت و گفت: ان‏شاء الله، در امان داخل مصر شوید.

 

مرحله سوم: پدر و مادر را بر تحت عزت و سلطنت مى‏نشاند.

 

وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلىَ العَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُؤْیاىَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّى حَقّاً؛(18)

 

و پدر و مادرش را بر تحت نشانید و جملگى پیش او به سجده در افتادند و یوسف گفت: اى پدر، این تعبیر خواب پیشین من است. به یقین پروردگارم آن را راست گردانید (تحقق بخشید).

 

جالب است که این تکریم شامل برادر کوچک و حتى برادرانى که با توطئه‏اى شیطانى جان او را در معرض خطر مرگ قرار داده بودند نیز مى‏شود، و این بدان جهت است که رحمت نبوت خطاکاران را نیز در بر مى‏گیرد. او وقتى برادرش را در حضور خود دید چنین کرد:

 

وَلَمّا دَخَلُوا عَلى‏ یُوسُفَ آوى‏ إِلَیْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّى أَنَا أَخُوکَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ؛(19)

 

و چون بر یوسف وارد شدند، برادرش بنیامین را نزد خود جاى داد و گفت: من‏برادرتوام. پس از آنچه برادران مى‏کردند، غمگین مباش.

 

و در برخورد با برادران گنهکارش،

 

قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ ألرّاحِمِینَ؛(20)

 

یوسف گفت: امروز بر شما سرزنشى نیست. خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربان‏ترین مهربانان است.

 

ج - حلم، گذشت و بزرگوارى -

 

تبلیغ عملى در غالب موارد از طریق التزام به فضایل اخلاقى و کرامت‏هاى نفسانى تحقق مى‏پذیرد که یکى از مهم‏ترین آنها گذشت و برخورد بزرگوارانه به جاى انتقام است. یوسف در مقاطع متعدد، حلم و عفو را بر واکنش قهر آمیز و تند ترجیح داد؛ نخست آن زمان که با کید زنان مواجه گردید و پس از سالیان رنج و حبس، بى‏گناهى‏اش آشکار گردید و حتى به قدرت و مکنت کم‏نظیر دست یافت، اما به‏جاى سرزنش و انتقام، عفوو اغماض را در مورد منحرفان فسادانگیز در پیش گرفت و تنها به عبادت حق و اطاعت فرمان او سفارش کرد.

 

همچنین زمانى که برادران خطا کارش براى اخذ سهمیه و روزى خود از غلات آمده بودند، به‏گونه‏اى برخورد کرد که در کرم او طمع کرده و سهم افزون‏ترى طلبیدند؛ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنا(21) (پس پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن). البته این موضوع با یادآورى ماجرا به‏منظور تنبه برادران تعارضى ندارد؛ خطاب به ایشان به صورت پرسش گفت:

 

قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛(22)

 

گفت: آیا دانستید که وقتى نادان بودید، با یوسف و برادرش چه کردید؟

 

یعنى آیا زشتى اعمالتان را در حق یوسف و برادرش مى‏دانید؟ و پیش از پایان سخن عذرى نیز بر ایشان طرح کرد که شما جاهل بودید و زشتى این کار را نمى‏دانستید. پس توبه کنید و این کلامى پر از شفقت و نصیحت بود نه با عتاب و سرزنش، و چنان که اخلاق انبیاست، او حق خدا را بر حق خویش برگزید.(23)

 

آن‏گاه، انتقال یوسف از این موضوع به یاد خدا جالب توجه است؛ هنگامى که ایشان یوسف را شناختند، چنین گفت:

 

قالَ أَنَا یُوسُفُ وَهذا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لایُضِیعُ أَجْرَ المُحْسِنِینَ؛(24)

 

گفت: آرى من یوسفم و این برادر من است. خدا بر ما منت نهاده است. به راستى کسى که تقوا و صبر پیشه کند، خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمى‏کند.

 

همچنین پس از اعتراف برادران به خطا و خیانت بزرگشان، بدون هیچ قدرت‏نمایى و رجزخوانى و توبیخ، با کمال مهر و عطوفت مى‏فرماید:

 

قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ ألْرّاحِمِینَ؛(25)

 

گفت: امروز بر شما سرزنشى نیست. خدا جملگى شما را مى‏آمرزد و او مهربانترین مهربانان است.

 

در این‏جا نیز در آخرین جمله، آنها را به رحمت و غفران الهى توجه مى‏دهد.

 

  1. اتخاذ شیوه‏هاى متنوع براى پیشبرد دعوت

 

یوسف(ع) علاوه بر شیوه‏هاى عملى و غیر مستقیم، روش‏هاى دقیق و ظریف را براى زمینه‏سازى مؤثرتر دعوت توحیدى و نفوذ در دل مخاطبان در پیش مى‏گرفت تا پیام محورى تمام نبوت‏ها و رسالت‏ها یعنى توحید را به آدمیان برساند. این روش‏ها عبارتند از:

 

الف) تلاش براى دفع کامل اتهام

 

یوسف صدیق در کناره گیرى از گناه و مقاومت دربرابر شرایط، چیزى جز رضایت الهى را در نظر نداشت، اما دربرابر تهمت و بدبینى ایجاد شده در اثر جوسازى همسر عزیز مصر، خود را موظف به دفاع از شخصیت و کرامت خود و اثبات صداقت و پاکدامنى خویش مى‏دانست، تا راه را براى دعوت الهى خود هموار و موانع نفوذ در دل‏ها را بر طرف سازد، چراکه وجود نقاط ضعف و اتهامات، چه درست و چه نادرست، در مورد مبلّغان باعث تیرگى فضاى تبلیغى و عدم وصول پیام دعوت به اعماق جان مخاطبان مى‏شود؛ ازاین‏رو، على‏رغم آن که عزیز مصر پس از بررسى ماجرا یوسف را به روى‏گردانى و فراموشى آن سفارش و زلیخا را خاطى معرفى مى‏نماید و زلیخا نیز در حضور زنان دربارى به پاکى و بى گناهى یوسف اعتراف مى‏کند. یوسف به این میزان از برائت و ثبوت بى‏گناهى اکتفا نمى‏کند، چرا که شاید موضوع هنوز در سطح جامعه و عموم مطرح‏نشده و یا از پادشاه (فرعون وقت) مخفى‏مانده است؛ از این رو، زمانى که پس از چندین سال تحمل شرایط سخت زندان مأمور آزادى به نزد او مى‏رود، برخلاف عادت معمول زندانیان - که مشتاقانه براى رهایى لحظه‏شمارى مى‏کنند - براى آزادى خود شرطى معین مى‏کند که حاصل آن اثبات و اعلان برائت کامل اوست:

 

قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللّاتِى قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّى بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ؛(26)

 

یوسف گفت: نزد آقاى خویش برو و از او بپرس که حال آن زنانى که دست‏هاى خویش بریدند، چگونه است؟ زیرا پروردگار من به نیرنگ آنها آگاه است.

 

بار دیگر موضوع را با آن زنان در میان مى‏نهند و ایشان برائت بى تردید یوسف را اذعان‏مى‏نمایند.

 

قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ؛(27)

 

زنان گفتند: منزه است خدا، ما گناهى بر او نمى‏دانیم.

 

و همسر عزیز هم دوباره بر معصومیت او صحه مى‏گذارد؛

 

الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقِینَ؛(28)

 

اکنون حقیقت آشکار شد. من بودم که از او کام خواستم، و بى شک او از راستگویان است.

 

و نتیجه آن مى‏شود که پادشاه پس از اطلاع از چند و چون قضیه، یوسف را از خواص خود قرار مى‏دهد و او را به سمت خزانه‏دارى مملکت پهناور مصر مى‏گمارد. علامه طباطبایى درباره تلاش یوسف براى اثبات بى گناهى خود مى‏گوید:

 

یوسف براى این که شایعات و تبلیغات علیه خود را در میان مردم و درباریان خنثى سازد و بى گناهى خویش را اثبات نماید به مأمور پادشاه مصر براى آزادى‏اش گفت: برگرد و بپرس که قضیه دست بریدن زنان دربارى چه بوده است! یوسف با ظرافت تمام وارد مى‏شود و بدون این که ملکه یا دیگر زنان را متهم کند، با ادب کامل سرنخى به پادشاه مى‏دهد تا او در پى تحقیق به همه جزئیات ماجرا واقف گردد و از پاکى و برائت او آگاهى‏یابد.(29)

 

در پایان این سخن بد نیست اشاره کنیم که اگر آیات 52 و 53 سوره یوسف (ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّى لَمْ‏أَخُنْهُ بِالغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى کَیْدَ الخائِنِینَ * وَما أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبِّى - یوسف (یا زلیخا) گفت: این اعاده حیثیت براى آن بود که عزیز بداند من در نهان به او خیانت نکردم و خدا نیرنگ خائنان را به جایى نمى‏رساند) را گفته زلیخا بدانیم - چنان که از سیاق آیات بر مى‏آید و برخى از مفسران نیز بدان اشاره کرده‏اند(30) این اعترافات حاکى از تأثیر عمیق و شگرف دعوت عملى یوسف است که توانست فرد فاسق و منحرفى را این‏گونه به‏سوى خدا باز آورد که جمله <إلّا ما رَحِمَ رَبّىِ» را از عمق جان سر دهد.

 

ب) زمینه‏سازى براى تأثیرگذارى بیشتر دعوت

 

بى تردید موفقیت و اثر بخشى دعوت‏ها و عملکردهاى تبلیغى به زمینه‏هاى فراهم شده بستگى دارد. یوسف این اصل اساسى را در دعوت خود به‏خوبى درک و رعایت فرموده و در هر فرصت با زمینه‏سازى مناسب اقدام به نشر دعوت نموده است؛ او خداشناسى را یکباره و بدون مقدمه بیان نمى‏کند، بلکه پس از تعبیر خواب‏هایى چند براى همراهان و جلب اعتماد ایشان و طرح جملاتى حساب شده ذهنشان را ناخودآگاه متوجه یک موجود برتر و حقیقت والا مى‏نماید و به موقع به آن تصریح مى‏کند؛ (ذلکما مما علمنى ربى) سپس علت گرفتارى خود از یک سو و نیل به مقام تعبیر رؤیا را از سوى دیگر، براى زمینه‏سازى بیشتر بیان مى‏کند و به‏طور ضمنى شرک را نیز مورد حمله قرار مى‏دهد؛

 

إِنِّى تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ * وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِى إِبْراهِیمَ وَإِسْحقَ وَیَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَى‏ءٍ؛(31)

 

من آیین قومى را که به خدا اعتقاد ندارند و منکر آخرتند رها کرده‏ام و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى نموده‏ام. براى ما سزاوار نیست که چیزى را شریک خدا قرار دهیم.

 

مراد این است که تبعیت توحید و آیین پدرانم پس از تحمل مشقت فراوان و فشارهاى زایدالوصف قوم مشرک و مبارزه‏اى جانفرسا برایم میسر شده است. پس‏شما نیز در مورد دین و عقیده‏تان بیشترین حساسیت و دقت را به کار برید. دراین شرایط که مخاطبان از آمادگى روحى و فکرى کاملى برخوردار شده‏اند. یوسف پیام توحید را با صراحت بیشتر اعلام مى‏دارد، اما نه به صورت جمله خبرى کم‏اثر، بلکه به شکل پرسشى ارائه شده به فطرت پاک انسانى که پاسخش براى هر باطن سلیمى روشن است. با این روش چنان مى‏کند که نتیجه مورد نظر را خود مخاطبان به‏دست آورند؛

 

یا صاحِبَىِ السِّجْنِ أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الواحِدُ القَهّارُ؛(32)

 

اى دو یار زندانى‏ام، آیا خدایان پراکنده نیکوترند یا خداى یگانه مقتدر؟

 

سید قطب، زمینه‏سازى یوسف را براى دعوت این‏گونه تشریح مى‏کند:

 

ورودى جالب توجه، گام به گام، با احتیاط و نرمى و آن‏گاه نفوذ بیشتر در دل مخاطبان، وسپس پرده برداشتن از عقاید خویش. بدین‏ترتیب، یوسف دعوت اساسى‏اش را آشکار مى‏کند تا نادرستى عقاید و شیوه زندگانى مخالفان خودبه‏خود معلوم گردد وبدین‏ترتیب مى‏گوید: آیا خدایان متعدد و متفرق بهتر است یا یکتا خداى نیرومند وغالب؟(33)

 

ج) بهره‏بردارى بجا از تمام فرصت‏ها

 

در عرصه تبلیغ، استفاده از فرصت‏ها اصلى اساسى است. آن‏جا که فرصتى حاصل آید مبلّغ به‏خوبى از آن بهره مى‏گیرد و اهداف دعوت را تعقیب مى‏نماید و آن‏جا که فرصتى دست‏ندهد، خود در صدد ایجاد فرصت و زمینه بر مى‏آید. یوسف با توجه به زندگى پر فراز و نشیب خود که طبعاً حاوى پیشامدها و حوادث بسیار و فرصت‏هاى تبلیغى متنوع بود، به‏خوبى فرصت‏ها را مغتنم شمرد و دعوتى موفق داشت؛ نمونه‏هایى از این قدرشناسى فرصت‏ها را در دعوت یوسف از نظر مى‏گذرانیم.

 

زمانى که یوسف به زندان وارد مى‏شود و همراهان، آثار درایت، دانش و شرافت را در جبین نورانى‏اش مشاهده مى‏کنند و از او تأویل رویاى خویش را مى‏جویند، با عنایت به امید و اعتمادى که در آنها نسبت به یوسف ایجاد شده زمینه را آماده مى‏بیند و با وعده تعبیر رؤیا به تبلیغ توحید مى‏پردازد؛

 

و دو جوان با او به زندان درآمدند. یکى از آن دو گفت: من خویشتن را خواب دیدم که انگور براى شراب مى‏فشارم و دیگرى گفت: من خود را به خواب دیدم که بر روى سرم نان مى‏برم و پرندگان از آن مى‏خورند. به ما از تعبیرش خبر ده، که‏تو را از نیکوکاران مى‏بینیم، گفت: غذایى را که روزى شماست براى شما نمى‏آورند مگر آن که من از تعبیر آن به شما خبر مى‏دهم پیش از آن که تعبیر آن به شما برسد. این از چیزهایى است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومى را که به خدا اعتقاد ندارند و منکر آخرتند رها کرده‏ام، و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى نموده‏ام. براى ما سزاوار نیست که چیزى را شریک خدا کنیم. این از عنایت خدا بر ما و بر مردم است ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمى‏کنند. اى دو رفیق زندانى‏ام، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر؟...(34)

 

یکى از نویسندگان دراین باره مى‏گوید:

 

چه بگوییم یوسف در دوران زندان به نبوت رسیده بود یا نه، به‏هر حال به عنوان یک اسوه مبلّغ از فرصت حاصله به نیکى بهره جست و همراهانش را به دین انبیا فراخواند و چون ایشان را مستعد فراگیرى دید، پیش از آن که تأویل رؤیاى آنها را باز گوید به بیان توحید و ایمان و ثواب و عقاب پرداخت. چه، اگر مى‏خواست پس از تعبیر خواب چنین‏کند فرصت حاصله از کف مى‏رفت، به‏ویژه آن که تعبیر خواب یکى از آن‏دو، خبرى ناخوشایند بود.(35)

 

- همچنین در صحنه حضور والدین در کنار بارگاه عزیز مصر، یوسف پس از تکریم پدر و مادر در حالى که در اوج اقتدار و مکنت قرار دارد در حضور عموم به سپاسگزارى ذات حق مى‏پردازد و در پایان با لحنى متضرعانه و عاجزانه به ابتهال و انابه مى‏پردازد که این کار هرچند از سر اخلاص و خداجویى محض است لکن نوعى تبلیغ غیر مستقیم خدا محورى و توحید در آن شرایط خاص به شمار مى‏رود؛

 

رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِى مِنَ المُلْکِ وَعَلَّمْتَنِى مِنْ تَأْوِیلِ الأَحادِیثِ فاطِرَ السَّموتِ وَالأَرضِ أَنْتَ وَلِیِّى فِى‏الدُّنْیا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصّالِحِینَ؛(36)

 

پرور

فهرست

 

 

 

یوسف، اسوه عفت و امانت

 

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

 

  1. خدا محورى

 

الف) تأکید بر توحید -

 

ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم -

 

  1. تبلیغ عملى و غیر مستقیم

 

الف) مقاومت دربرابر وسوسه و ترجیح زندان بر گناه -

 

ب) تکریم پدر و مادر -

 

ج - حلم، گذشت و بزرگوارى -

 

  1. اتخاذ شیوه‏هاى متنوع براى پیشبرد دعوت

 

الف) تلاش براى دفع کامل اتهام

 

ب) زمینه‏سازى براى تأثیرگذارى بیشتر دعوت

 

ج) بهره‏بردارى بجا از تمام فرصت‏ها

 

 

 

 

 

حضرت یوسف(ع)

 

 

 

یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع) از پیامبران بنى‏اسرائیل و از انبیاى عظام الهى است که پس از تحمل محنت‏ها و آزمایش‏هاى فراوان به مقام نبوت و حکومت رسید و على‏رغم این فشارها و محنت ها در تمام مراحل زندگى ذره‏اى به گناه و انحراف میل نکرد و ستایش بلیغ خداوندى را نصیب خود نمود. زیباترین داستان قرآن و به تعبیر خود قرآن <احسن القصص» مربوط به اوست و تنها پیامبرى که یک سوره کامل به قصه زندگانى و دعوت او اختصاص یافته هموست. نام یوسف 27 بار در قرآن و عمدتاً در سوره یوسف آورده شده و بسیار مورد مدح قرار گرفته است؛ نیز محتواى 98 آیه قرآن به زندگانى و دعوتش مربوطاست.

 

یوسف، اسوه عفت و امانت

 

یوسف، به حقیقت تبلور کامل تمام فضایل اخلاقى و انسانى است. در شخصیت او همه خصال نیکو از مهر و عفو و تواضع گرفته تا توکل، عفت، ورع، امانت و تدبیر نه تنها جلوه گر که شعله‏ور است؛ اما در زندگى او و به فرا خور شرایط پیش آمده، صفاتى چند مانند عفت، امانت و مدیریت او ظهور بیشترى داشته‏اند. بر این اساس او را مى‏توان اسوه عفت و امانت معرفى کرد تا به شکلى صفات دیگر او را نیز در بر گیرد؛ عفت، نماینده صفات باطنى و امانت، در برگیرنده فضایل اجتماعى او.

 

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

 

  1. خدا محورى

 

اساسى‏ترین محور در تبلیغ یوسف، حضور بارز تفکر توحید در تمام مراحل و لحظات زندگى پر فراز و نشیب اوست. او در سختى و راحت، گرفتارى و آسودگى همواره بر خدا تکیه داشت و هیچ تکیه گاه دیگرى اختیار نکرد. این خدا محورى و اتکال به ذات لایزال الهى از سویى در گفتار نغز او موج مى‏زند و از سویى چون خورشیدى نورگستر، تمام اعمال و رفتارهاى او را نیز تحت پوشش قرار داده است. بنابراین او هم در قول و هم در عمل، مبلّغ شایسته توحید بود؛ براى نمونه، گفتار او سرشار از یاد و شکر خداست؛

 

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ...

 

قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ...

 

قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا...

 

ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ‏

 

جلوه‏هاى این خدا محورى را در شیوه‏هاى متعدد تبلیغى مى‏توانیم دریابیم که عبارتند از:

 

الف) تأکید بر توحید -

 

جدا از تبلیغ مؤثر عملى، در گفت‏وگوها و مناظره‏ها، بیشترین اصرار یوسف بر تثبیت یگانه پرستى در جان و روان مخاطبان بوده است؛ چرا که جامعه مصر آن دوران، در اثر سلطه فرعون‏ها و فرعون صفتان از خدا باورى و خدا پرستى حقیقى دورشده و به ورطه‏هاى انحراف و شرک در افتاده بودند. در زندان خطاب به دو هم‏سلول خود چنین مى‏گوید:

 

یا صاحِبَىِ السِّجْنِ أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الواحِدُ القَهّارُ؛(1)

 

اى دو رفیق زندانیم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر؟

 

ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛(2)

 

شما به جاى او جز نام‏هایى را نمى‏پرستید که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید و خدا دلیلى بر حقانیت آنها نازل نکرده است.

 

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ؛

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت یوسف

تحقیق در مورد حضرت خدیجه

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد حضرت خدیجه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حضرت خدیجه


تحقیق در مورد حضرت خدیجه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه1

 

فهرست مطالب ندارد 

خصائص پیامبران

انبیاء الهی بعضی خصوصیات را دارا می باشند که در هیچ یک از مردمان و انسان ها یافت نمی شود. همین خصائص است که موجب برگزیده شدن این تعداد از افراد بشر از بین انسان ها می شود و آنها را مفتخر به صفت رسالت و پیامبری می نماید. اینان انسان های برگزیده ای هستند که خداوند آنها را از بین مردمان برای امر خطیر رسالت و دعوت انسان ها به سوی او انتخاب می کند. خلاصه ای از خصائص انبیاء به شرح ذیل است:

1 ـ اعجاز: معجزه کاری است که تمامی بشر غیر از انبیاء الهی از انجام آن معذورند و نمی توانند از عهده آن برآیند. هر پیامبری که از جانب خداوند مبعوث می شد، از قدرت خارق العاده خود،‌ یک یا چند اثر مافوق قدرت بشر را ابراز می داشت که نشان دهنده بهره مندی او از آن نیروی خارق العاده الهی بود، تا گواهِ راستین بودنِ دعوت او و آسمانی بودن سخنش باشد.

2 ـ عصمت: عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه. یعنی پیامبران نه تحت تاثیر هواهای نفسانی قرار می گیرند و نه مرتکب اشتباه می شوند و نه در کارهای خود دچار اشتباه و خطا می گردند.

برکناری آنها از گناه و اشتباه،‌ حدّ اعلای قابلیت اعتماد را به آنها می دهد.

3 ـ رهبری: رهبری دینی و اطاعت مردمان، از بزرگترین خصوصیات انبیاء الهی است. آنها عهده دار امر هدایت و رهبری انسان ها می شوند تا انسان ها را از خطرات ضلالت و گمراهی آگاه سازند.

4 ـ خلوص نیّت: پیامبران به حکم اینکه تکیه گاه الهی و خدایی دارند، هرگز رسالت عظیمی را که از طرف خداوند متعال بر دوش آنها گذاشته شده است را از یاد نمی برند و کار او را به انجام    می رسانند. لذا در کار خود، نهایت خلوص نیت را دارند، یعنی هیچ منظوری و هدفی جز هدایت بشر که خواسته خداوند است، ندارند و از مردم اجر و پاداشی برای انجام رسالت خود نمی خواهند.

5 ـ سازندگی: پیامبران هستند که به نیروها تحرک می دهند و آنها را سامان می بخشند. صرفاً در جهت ساختن فرد و جامعه انسانی است. به عبارت دیگر در جهت سعادت بشری است نه در جهت فاسد کردن فرد یا تباهی جامعه. لذا اگر دعوت یک مدعی پیامبری، فاسد ساختن انسان ها، از کار انداختن نیروهای آنها یا به فحشاء و هرزگی افتادن و تباهی جامعه انسانی و انحطاط مجتمع انسان ها باشد، خود دلیل قاطعی است بر اینکه این مدعی پیامبری در دعوت خود صادق نیست.

6 ـ درگیری و مبارزه: با خرافات و شرک ها، جهالت ها، ساخته های خیال بافانه، ظلم ها، ستم ها و ستمگری ها یکی دیگر از علائم و خصوصیات یک مدعی پیامبری است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت خدیجه

پایان نامه عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

اختصاصی از فی دوو پایان نامه عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان


پایان نامه عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات123

 

«فهرست مطالب»

عنوان                                                                                      صفحه

تقدیم                                                                                                  ب

تشکر و سپاس                                                                                    ج

پیشگفتار                                                                                             2

چکیده مطالب                                                                                       5

فصل اول

مقدمه                                                                                                 9

تاریخچه مختصر زندگی امام مهدی (عج)                                                11

پیامبر خدا و خاندانش و ظهور حضرت ولی عصر                                    12

معرفت امام زمان                                                                                 14

فلسفه وجود امام غیبت                                                                         15

علایم قبل از ظهور                                                                                16

امید و انتظار                                                                                        21

مفهوم انتظار                                                                                       24

امام مهدی (ع) در زمان حکومتش چگونه داوری می کند                           25

فصل دوم

حکومت الهی                                                                                        28

برپایی عدالت در زمان آخر الزمان (ع)                                                    30

مساوات و برابری                                                                                32

امنیت جهان در سایه تمدن حضرت مهدی (ع)                                           34

عدالت اجتماعی در عصر طلائی مهدی (عج)                                             39

آبادانی در عصر طلائی مهدی (عج)                                                        42

تمدن آینده جهان در لوای حکومت مهدی (ع)                                            45

عدالت اجتماعی و همگانی مردم با حضرتش                                            56

فصل سوم

امنیت فراگیر در مهدی (عج)                                                                   60

امنیت اجتماعی                                                                                     62

امنیت فردی                                                                                         64

امنیت جهانی                                                                                        67

سیرت فردی در مهدی (عج)                                                                   68

سیرت فرهنگی در مهدی (عج)                                                                69

سیرت اقتصادی در مهدی (عج)                                                              71

سیرت اجتماعی در مهدی (عج)                                                               73

سیرت مدیریتی در مهدی (عج)                                                               75

فصل چهارم 

عدالت آرمان ها                                                                                   77

امامت و حاکمیت عدالت                                                                         77

دموکراسی در چالش با امامت                                                               78

راه عدالت                                                                                            79

ظهور عدالت                                                                                         80

آخرین دولت                                                                                        82

نقش سازنده انتظار                                                                              97

نتیجه گیری کلی                                                                                   102

محدودیت ها                                                                                        104

پیشنهادها                                                                                            105

نیایش                                                                                                 106

نامه ای به خورشید عالم                                                                       109

منابع و مآخذ                                                                                       112


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

تحقیق در مورد زندگینامه حضرت امیرالمومنین علی (ع)

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد زندگینامه حضرت امیرالمومنین علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زندگینامه حضرت امیرالمومنین علی (ع)


تحقیق در مورد زندگینامه  حضرت امیرالمومنین علی (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:19

فهرست:

علی کیست

ایمان امیرالمؤمنین

علم امیرالمؤمنین(ع)

عبادات امیرالمؤمنین(ع)

شجاعت امیرالمؤمنین

زهد امیرالمؤمنین (ع)

عدالت امیرالمؤمنین(ع)

   حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.

بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشه‌های درخشندة ‌تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.

سخن گفتن دربارة‌ امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگینامه حضرت امیرالمومنین علی (ع)

دانلود مقاله روشهای تعلیم حضرت علی (ع)

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله روشهای تعلیم حضرت علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

چکیده
ارتباطات میان‌انسانی معصومین (اعم از پیامبر اکرم و ائمه طاهرین (ع)) با مخالفان خود، دربردارنده درس‌هایی گران‌بها در حوزه تربیت اخلاقی برای مربیان تربیت است؛ برخوردهایی که حتی در مواردی منجر به هدایت شخص مخالف و پیوستن او به جمع مؤمنان گشته است. این نوشتار، با بررسی رفتار عملی امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان از یک سو، و تحلیل سخنان و گفتار ایشان درباره چگونگی رفتار با مخالف از سوی دیگر، به استخراج مهم‌ترین اصول و روش‌های تربیتی در مواجهه با مخالف می‌پردازد.

 

واژگان کلیدی: امام علی (ع)، نهج‌البلاغه، اخلاق ارتباطات، اخلاق دینی، ارتباط با مخالف، اصول و روش‌های تربیتی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه
مهم‌ترین مفروضات این پژوهش را می‌توان در دو نکته خلاصه نمود که یکی از آنها در ارتباط با رفتار امام و جایگاه وی در جامعه و دیگری مربوط به فهم کلمات و سخنان ایشان، یا اعمال و رفتار ایشان که برای ما در قالب کلمات و جمله‌ها نقل شده‌اند، می‌باشد.در فرض نخست، این نکته را مسلم می‌گیریم که امام علی (ع) همانند دیگر امامان معصوم، دارای نقشی هدایتی در هرگونه برخورد و مواجهه با مردم است و این مسئله، اختصاصی به پیروان و موافقان ایشان ندارد؛ چراکه امامان نیز به‌اقتضای اینکه جانشین پیامبر اسلام (ص) و برگزیدگان خداوند برای راهنمایی بشرند، موظف به ابلاغ دستورات الهی و تلاش در جهت هدایت تمامی بشرند.
شاهد این مسئله، در جای‌جای زندگانی این ذوات مقدس و در قالب نمونه‌هایی روشن ـ از مناظره با منکران و ملحدان گرفته تا ابراز محبت و لطف به مخالفان و دعوت آنان به بازگشت به‌سوی راه صحیح ـ قابل مشاهده است.همچنین، نقش هدایتی در اینجا دربردارنده دو بعد است؛ ابلاغ دستورات الهی به‌عنوان تضمین‌کننده سعادت و هدایت، و ارشاد و راهنمایی و تلاش عملی در حد توان، به‌منظور یاری مخاطب برای پیمودن راه سعادت و هدایت. به بیان دیگر، امامان همچون پیامبر اکرم (ص)وظیفه دارند علاوه بر آگاهی‌بخشی، در جهت عملی پیروی از معلومات و آگاهی‌های مخاطبان نیز آن مقدار که تکلیف دارند، تلاش کنند.
فرض دوم که به چگونگی استفاده از کلام آن بزرگان مربوط می‌گردد، اعتبار و پذیرش اصول کلی دلالت لفظ بر معانی مقصود متکلم است. این اصول که در نخستین بخش از دانش اصول فقه (مباحث الفاظ) به‌تفصیل بیان گشته، تعیین‌کننده دایره دلالت و مفاد سخنان معصومان یا افعال آنان‌که از طریق الفاظ برای ما نقل شده‌اند، می‌باشد.
ازجمله مهم‌ترین این اصول که به‌ویژه در این پژوهش بارها مورد تأکید قرار می‌گیرد، قرینه بودن حوادث پیرامونی صدور یک سخن یا رفتار از معصوم و زمان و مکان خاص صدور در فهم معنای مقصود از گفتار یا رفتار است؛ بدین معنا که برای فهم صحیح یک روایت یا عمل خاص امام (ع)، باید دریابیم این گفتار یا رفتار در چه زمان و مکانی، و در چه شرایطی و خطاب به چه کسانی گفته شده یا رخ داده است.
همچنین، افزون بر آن اصولی که به دلالت الفاظ بر معانی و چگونگی آن می‌پردازند، توجه به دلالت سیاق کلام بر معنا یا معانی خاص نیز از پیش‌فرض‌های فهم سخنان معصومین (ع) است. سیاق کلام، به‌معنای لحن کلی گفتار یا چینش خاص کلمات و جملات و نحوه ترکیب آنهاست که در مواردی به‌عنوان دلیل یا مؤید معنایی خاص از میان معانی متعددِ محتمل مورد استفاده قرار می‌گیرد و علاوه بر اینکه در علم اصول فقه مورد بحث و بررسی قرار گرفته، (به‌عنوان نمونه بنگرید به: المظفر، 1379: 105 ـ 101) در غالب کتب تفسیری نیز مورد توجه و عنایت ویژه است.
محدوده این پژوهش خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار امام علی (ع) در کتاب نهج‌البلاغه می‌باشد. همچنین همان‌گونه که قبلاً نیز اشاره شد، این پژوهش تنها به‌دنبال یافتن «اصول و روش‌های تربیتی ارتباط با مخالف» در این کتاب است. به بیان دیگر، هرچند در کتاب نهج‌البلاغه به اصول و روش‌های تربیتی بسیاری اشاره شده است، اما دایره این پژوهش تنها بخشی از این اصول و روش‌ها را که در تلاقی دو ساحت تربیت اخلاقی و تربیت اجتماعی و سیاسی به چگونگی ارتباط با مخالف می‌پردازند، دربر می‌گیرد (تصویر شماره 1) و همین مسئله باعث محدود بودن اصول و روش‌های تربیتی در این پژوهش، به عرصه‌ای خاص و جزئی از تربیت گشته است.

 

 

 


این پژوهش با بررسی شرایط صدور قول یا فعل امام علی (ع) و تحلیل آنچه پیرامون این اقوال و افعال در نهج‌البلاغه نقل شده، به بازشناسی اخلاق ارتباط با مخالف و برخی اصول و روش‌های رویارویی تربیتی با وی می‌پردازد. دو روش عمده مورد استفاده در این تحقیق عبارتند از:
الف) روش تحلیل گفتار: مقصود از این روش ـ در برابر روش تفسیر متن ـ تحلیل کلام و سخن امام (ع) از لحاظ بررسی نقش گوینده و متن در مقام تربیت و اثرگذاری بر مخاطب است. درواقع در این روش، ما از منظر بیرونی متن، به ارزیابی شیوه تربیتی و اثرگذاری گفتار، حالات گوینده، چگونگی کلام، خصوصیات مخاطب و آثار پیام می‌پردازیم. (اعرافی، 1379: 19)
ب) روش رفتارشناسی: در این روش، به بررسی رفتارها و سیره‌های عملی پرداخته می‌شود؛ چراکه امام علی (ع) و دیگر پیشوایان معصوم دارای نقشی الگویی‌اند و علاوه بر این نکته عام، برخی از اعمال آنان به‌صورت ویژه در موقعیت تربیتی از آنان سر زده است. (همان: 20)
فرایند انجام پژوهش نیز بدین صورت بوده که پس از اتخاذ مفروضات، تبیین مفاهیم کلیدی و تعیین روش پژوهش، محدوده پژوهش (کلیه خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه) به‌دقت مورد مطالعه قرار گرفته و با توجه به دو روش ذکرشده، آن دسته از سخنان و رفتارهای امام (ع) که در مواجهه با مخالفان بوده، تحلیل و بررسی شده‌اند و براساس ملاک تمایز بین اصول و روش‌های تربیتی (کلی بودن و ناظر بودن به ملاحظات عام رفتارهای تربیتی یا جزئی و عینی بودن و ناظر بودن به یک رفتار خاص)، اصول و روش‌های تربیتی از آنها استنباط شده است.
همچنین، توجه به این نکته نیز شایسته است که استدلال قطعی به مدلولات این احادیث، پیش از هر چیز نیازمند بررسی و تأیید صدور آنهاست؛ ولی با توجه به محدودیت‌های این پژوهش از یک سو، و تلقی به قبول کتاب شریف نهج‌البلاغه و به‌ویژه، تأیید مضمون عمده یافته‌های این پژوهش در دیگر منابع معتبر نقلی و عقلی از سوی دیگر، در این مقطع بررسی سندی و صدوری روی آنها انجام نشده و فقط از جهت دلالت مورد بررسی قرار گرفته‌اند.یافته‌های این پژوهش در قالب دو بخش اصول تربیتی و برخی شیوه‌های تربیتی در رویارویی با مخالف تقدیم می‌شود.

 

 

 

 

 

 

 


مفهوم‌شناسی
لازم است پیش از ورود به تحقیق، مفاهیم اساسی آن به‌اجمال تبیین شوند.
یک. اخلاق ارتباطی
«اخلاق ارتباطی» در پژوهش حاضر به‌معنای مجموعه‌ای از رفتارهای مبتنی بر ملکاتِ فاضله نفسانی است که در موقعیت‌های ارتباط با دیگری بروز و ظهور می‌یابند. بر این اساس، «اخلاق ارتباطی» عمدتاً ناظر به حوزه روابط بین فردی بوده و بخشی از حوزه وسیع‌‌ترِ «اخلاق اجتماعی» به‌شمار می‌آید.
دو. مواجهه
مقصود از «مواجهه» در عنوان تحقیق، هرگونه کنش و رفتار زبانی و غیر زبانی است که در بسترِ ارتباطی بین امام (ع) با دیگر اشخاص یا مردم روزگار ایشان اتفاق افتاده است. با این بیان، هرگونه عکس‌العمل امام (ع) (اعم از لفظی و عملی) در برابر کسانی که دارای اعتقادات یا رفتار اجتماعی ـ سیاسی متفاوت با امام بوده‌اند، نوعی مواجهه و رویارویی تلقی می‌شود.
سه. مخالفت
منظور از «مخالفت» در عنوان «مخالف»، هر نوع اختلاف‌نظر دینی، فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی با امام علی (ع) است که به‌صورت عملی نیز ابراز شده باشد. قید دوم این تعریف، یعنی ابراز این اختلاف است که عنوان مخالفت را محقق می‌سازد. بدین‌ترتیب، فقط کسانی به‌عنوان مخالف تلقی می‌شوند که در یک موضع‌گیری عملی در برابر امام، اختلاف‌نظر خود را به‌عنوان مخالفت ظاهری، اعتراض، درگیری و جنگ ابراز کرده باشند؛ در این صورت است که امام نسبت به این دیدگاه یا رفتار مخالف، عکس‌العمل نشان می‌دهند. همچنین، با این تبیین روشن می‌شود که این پژوهش شامل آن دسته از اصحاب امام (ع) که در مواردی نسبت به دستورات ایشان نافرمانی یا سستی داشته‌اند نیز نمی‌شود.
با توجه به تعریفی که از مخالف ارائه شد، معاویة بن ابی‌سفیان نیز از مخالفان امام (ع) به‌شمار می‌رود؛ ولی با توجه به گستردگی و تنوع برخوردهای امام با معاویه و اختصاص حجم قابل توجهی از سخنان امام به معاویه و رفتار و کردار او، تحلیل اخلاق ارتباطی امام (ع) در این مواجهات نیازمند تتبع و تدقیق فراوان است که از حوصله این نوشته کوتاه خارج بوده و به همین منظور، این پژوهش به بررسی مواجهات امام با معاویه نمی‌پردازد و آن را به تحلیل‌های تفصیلی‌تر موکول می‌نماید.
چهار. اصول تربیتی
اصطلاح «اصول تربیتی» در تعریف کلی، به‌معنای مهم‌ترین قواعد، توصیه‌ها و بایدهای کلی است که به‌منزله راهنمای عمل، سامان‌دهنده و هدایت‌کننده تمامی تدابیر و فعالیت‌های تربیتی مربی است. (شریعتمداری، 1385: 11؛ اعرافی، 1387: 34؛ باقری، 1385: 87) «روش‌های تربیتی» نیز عبارتند از راهکارها، دستورالعمل‌ها و توصیه‌های جزئی و عینی که در پرتو اصول، به شیوه‌های عملی تربیتی می‌پردازند.به بیان دیگر، هرچند اصول و روش‌ها هردو از یک سنخ بوده و دستورالعمل‌هایی ناظر به فعالیت‌ها و تدابیر تربیتی‌اند، اما مهم‌ترین تفاوت آنها در این است که اصول، توصیه‌هایی کلی‌اند و روش‌ها، دستورالعمل‌هایی عینی و جزئی‌اند که در پرتو اصول، قابلیت کاربرد دارند. (همان: 88)
به‌عنوان نمونه، همان‌گونه که «ابراز محبت به متربی» یکی از اصول تربیتی است، «هدیه دادن» روشی تربیتی است که به‌صورتی جزئی، به یک رفتارِ عینی تربیتی اشاره دارد که در پرتو اصل ابراز محبت، به‌عنوان دستورالعملی جزئی، مصداقی برای آن اصل کلی خواهد بود. در تعبیری دیگر، روش‌ها به مربی می‌آموزند که برای دستیابی به اهداف تربیتی چگونه باید عمل نمود؛ درحالی‌که اصول، چارچوب کلی عمل و فعالیت مربی برای رسیدن به اهداف را ترسیم می‌کنند. (ابراهیم‌زاده، 1389: 47 ـ 46)
توجه به این نکته نیز ضروری است که یک روش تربیتی لزوماً وابسته به یک اصل تربیتی خاص نیست؛ بلکه چه‌بسا یک روش تربیتی می‌تواند مصداق و دستورالعملی عینی برای چند اصل متفاوت بوده و تأمین‌کننده ملاحظات تمامی آن اصول باشد. به‌عنوان نمونه در مثال فوق، روش هدیه دادن همان‌گونه که در پرتو اصل «ابراز محبت» معنا می‌یابد، می‌تواند در ذیل اصلِ «تکریم شخصیت متربی» نیز جای گیرد. به همین خاطر، در تبیین اصول و روش‌های تربیتی نباید لزوماً به‌دنبال مندرج نمودن هر روش در ذیل یک اصل بود؛ بلکه مهم‌ترین عامل تمایز اصل و روش، انتزاعی و کلی بودن اصل، و عینی و جزئی بودن روش می‌باشد. به بیان دیگر، اصول، قاعده‌های عام تربیت‌اند و روش‌ها، راهکارهایی جزئی.1
همچنین اشاره به این نکته ضروری است که با توجه به تمرکز پژوهش حاضر بر اخلاق ارتباطی، اصول و روش‌های تربیتی استخراج‌شده در این پژوهش تنها ناظر به یکی از حوزه‌های تربیت، یعنی حوزه «تربیت اخلاقی» در عرصه ارتباطات میان‌فردی هستند و تنها به «اصول و روش‌های تربیتِ اخلاقی در عرصه ارتباط با مخالفان» می‌پردازند.
اصول تربیتی امام علی (ع) در مواجهه با مخالف
در این بخش، مجموعاً چهار اصل تربیتی استخراج گشته که عبارتند از:
اصل اول: تفاوت در نوع برخورد با اشخاص و جریان‌های مختلف
ویژگی‌های متفاوت افراد و گروه‌ها نیازمند آن است که رابطه و تعامل با آنها نیز براساس همین خصوصیات صورت گیرد. از سخنان و رفتارهای امام علی (ع) در نهج‌البلاغه نیز به‌دست می‌آید که ایشان با توجه به عوامل ذیل، برخوردهای متفاوتی با اشخاص و گروه‌های مختلف داشته‌اند:
یک. نیت و قصد مخالف از مخالفت
یکی از تقسیم‌بندی‌های جالب توجه مخالفین از دیدگاه امام این است که مخالفی که در طلب حق است و به بیراهه می‌رود، با کسی که اساساً به‌دنبال باطل است و برای آن آگاهانه تلاش می‌کند، یکسان نیست و باید با هرکدام از این دو گروه، تعامل متفاوتی داشت. ایشان می‌فرمایند:پس از من خوارج را مکشید (با آنها جنگ نکنید)؛ زیرا کسی که خواستار حق بوده و به طلب آن برخاسته و به خطا رفته، همانند کسی نیست که به طلب باطل برخیزد و به آن دست یابد [مراد معاویه و اصحاب اوست]. (نهج‌البلاغه: خ 61)
این تفکیک نشان‌دهنده این است که امید به هدایت افرادی که ناآگاهانه به راه خطا رفته و به مخالفت برخاسته‌اند، بیشتر از مخالفان آگاه و متعمد است؛ چراکه دسته اول درواقع خواهان حق و حقیقت است و در تعیین مصداق آن دچار اشکال شده است. توجه به این نکته، در مواجهات امروزین ما با مخالفان سیاسی ـ اجتماعی نیز بسیار حائز اهمیت است.
دو. سابقه، تجارب و معلومات قبلی مخالف
پس از جنگ صفین و ماجرای حکمیت، امام علی (ع) در موارد متعددی با خوارج سخن گفته و آنها را به راه راست دعوت نمودند. در یکی از این موارد، امام (ع) شخصاً به اردوگاه خوارج در حومه کوفه رفته و این‌گونه با آنان رفتار نمودند:امام از آنان پرسید: آیا همه شما با ما در صفین بوده‌اید؟ گفتند: برخی بوده‌اند و برخی نبوده‌اند. امام گفت: این دو دسته از هم جدا شوند؛ آنکه در صفین حاضر بوده در یک دسته و آنکه در صفین نبوده در گروهی دیگر، تا با هر دسته جداگانه سخن گویم ... . (همان: خ 122)

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روشهای تعلیم حضرت علی (ع)