شیوه درمانی رفتاری- شناختی به طور گسترده ای در درمان اختلالات اضطرابی استفاده می شود تحقیقات نشان داده است که این نوع درمان برای اختلالات مربوط به وحشت و ترس، اختلال اضطراب اجتماعی، و اختلال اضطراب منتشر، در میان بسیاری از شرایط دیگر موثر است. همانطور که از نامش پیداست این نوع درمان از دو جز تشکیل شده است:
- درمان شناختی : چگونگی تاثیر افکار منفی یا شناخت عوامل ایجاد اضطراب را بررسی می کند.
- درمان رفتاری: به بررسی رفتار و عکس العمل شما در محیط هایی که باعث اضطراب می شود، می پردازد.
تاریخچه رفتار درمانی
اگر بخواهیم تاریخچه رفتار درمانی را از لحاظ تاکیدی که بر رفتار و اصلاح آن میگذارد، بررسی کنیم، میتوان گفت که این شیوه درمان به قدمت پیدایش تمدن است و اولین تلاشهایی که انسانها برای هدایت افراد همنوع خود و بهبود رفتار آنان انجام دادهاند، نقطه آغازین رفتار درمانی است. اما به لحاظ علمی میتوان گفت که رفتار درمانی به دنبال مکتب روانشناسی رفتارگرا بوجود آمده است و در واقع اصول و قوانین این مکتب روان شناسی کاربرد درمانی دارد.
رفتار درمانگران میگویند گرچه بینش یا خودشناسی هدف ارزشمندی است اما منجر به تغییر رفتار نمیشود. ما خود اغلب میدانیم که به چه علت در موقعیت معینی رفتارهای خاصی نشان میدهیم، اما بهرغم این آگاهی نمیتوانیم رفتارمان را تغییر دهیم.
کسیکه هنگام سخن گفتن در برابر همدرسان خود احساس کمروئی زیادی میکند ممکن است بتواند خاستگاه آن را رویدادهای پیشین زندگانی خود بیابد (برای نمونه: توجه شود که هر بار اظهارنظری میکرده پدرش به وی ایراد میگرفته؛ یا مادرش غلطهای دستوری گفتههای او را تصحیح میکرده؛ یا در دوره دبیرستان بهعلت ترس از رقابت با برادر بزرگترش که سردسته گروه بحث و گفتگو بوده، کمتر در میان دیگران سخن گفته است)، اما شناختن علل این ترس احتمالاً به وی کمکی نمیکند تا بتواند در گفتگوهای کلاس شرکت کند.
بر این اساس در تاریخچه رفتار درمانی دو دیدگاه عمده شرطی کردن فعال و شرطی کلاسیک پایه و اساس رفتار درمانی است. دیدگاه کلاسیک بیشتر بر یادگیریهای عاطفی تاکید دارد و کاربرد آن در روان درمانی اصطلاحا رفتار درمانی نامیده میشود.
افرادی چون ولپه ، گلدشتاین ، لازاروس و سالتر از جمله کسانی هستند که در رفتار درمانی و تغییر و اصلاح رفتار بیشتر از اصول شرطی کردن کلاسیک استفاده کردهاند. از سوی دیگر کاربرد شرطی کردن فعال در روان درمانی را تغییر رفتار مینامند که افرادی نظیر بندورا ، لیندزلی و رابرت میگر از جمله کسانی هستند که از اصول شرطی کردن فعال برای تغییر رفتار استفاده کردهاند.
علاوه بر این دو دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی و یا یادگیریهای مبتنی بر مشاهده، بخش مهم دیگری را در سابقه رفتار درمانی اشغال میکند. در این دیدگاه تقلید یا الگوسازی بخش عمدهای از رشد و تکوین شخصیت است و تعدادی از تکنیکهای رفتار درمانی بر اصول این نوع یادگیری استوارند. از سوی دیگر چون رفتار درمانی کاربرد نظریات روان شناسی یادگیری است، در درمان علاوه بر سه رشته فکری فوق از دیگر نظریات متعدد یادگیری نظیر تئوری هال ، تولمن و ... نیز در درمان تاثیر پذیرفته است.
مفاهیم بنیادی نظریه رفتار درمانی
شخصیت
رفتار درمانی توجه چندانی به ارائه نظریهای در زمینه شخصیت نداشته است. آنان در درجه اول این فرض را پذیرفتهاند که اکثر رفتارهای انسان آموخته شده است و بنابراین میتوان با استفاده از اصول یادگیری ، رفتارها را تعدیل کرد یا کلا تغییر داد.
ماهیت انسان
در نظر رفتارگرایان و رفتار درمانگران، انسان ذاتا نه خوب است و نه بد، بلکه یک ارگانیزم تجزیه گراست که استعداد بالقوهای برای همه نوع رفتار دارد.
مفهوم اضطراب و بیماری روانی
رفتار درمانی، اضطراب را واکنشی میداند که بر اساس قوانین یادگیری قابل توجیه است. در دیدگاه آنها بسیاری از حالات غیر عادی روانی، پاسخهای شرطی هستند که به نحوی تقویت میشوند و ادامه مییابند.
هدف و انتظار از رفتار درمانی
رفتار درمانی کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است. از این رو رفتار درمانگران دقیقا با این مساله مواجهند که مراجع چگونه فرا گرفته است، یا فرا میگیرد؟ چه عواملی یادگیری او را تقویت میکنند و تداوم میبخشند؟ و چگونه میتوان فرایند یادگیری او را تغییر داد، تا چیزهای بهتری را جایگزین رفتارهای نامطلوب خویش کند؟ هدف اصلی رفتار درمانی آن است که ارتباطهای نامطلوب میان محرک و پاسخ به نحو مطلوبی تغییر یابند. انتظار از رفتار درمانی، در واقع تغییر رفتار نامطلوب است.
مراحل رفتار درمانی
در شیوههای رفتار درمانی مراحل مشخصی طی میشود:
- شناسایی رفتاری که باید دگرگون شود.
- بررسی و شناسایی شرایطی که رفتار را موجب شدهاند.
- شناخت عواملی که به نوعی موجبات ابقا و ادامه رفتار را فراهم میآورند.
- تهیه و ارائه برنامههایی به منظور دگرگون سازی و نیز یادگیری رفتارهای جدید.
رفتار درمانی کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است
تکنیکهای رفتار درمانی
تکنیکهایی که روان درمانگر در فرایند رفتار درمانی از آنها استفاده میکند، عمدتا بر اصول و قوانین نظریات شرطی فعال و کلاسیک و یادگیریهای اجتماعی مبتنی هستند و در مواردی ممکن است از اصول نظریات یادگیری دیگر نیز استفاده شود. اهم تکنیکهای رفتار درمانی به قرار زیر است:
شرطیکردن conditioning
رفتاردرمانگر عملا از هر دو شیوه شرطیسازی فعال و کلاسیک استفاده شایانی میکند. شرطیسازی کلاسیک یا واکنشی که متضمن جانشین کردن یک محرک به جای محرک دیگر و ایجاد ارتباط و وابستگی زیاد بین آنهاست، میتواند در تبیین پارهای از رفتارها و نیز حذف و یا ایجاد آنها به مشاور کمک کند. در شرطیسازی فعال یا کنشگر که مبتنی بر "قانون اثر" ثرندایک است، رفتارها به وسیله پیامدهایشان ایجاد و کنترل میشوند. شرطیکردن فعال در رفتار درمانی به صورت تقویت مثبت و منفی و تنبیه مثبت و منفی اعمال میشود. راهکار "اقتصاد ژتونی" که بر اساس تقویت مثبت است، روش موثری برای تغییر رفتار در کودکان و عقبماندههای ذهنی است.
خاموش کردن و یا حذف رفتار extinction
خاموش کردن یا حذف رفتار یکی دیگر از تکنیکهای رفتار درمانی ست که عبارت است از، تضعیف تدریجی یا حذف یک پاسخ که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. هرگاه رفتار هدف روی دهد، میتوان صرفا با حذف کردن رویدادهایی که بسیار خوشایند هستند، آن رفتار را از بین برد. رایجترین کاربرد خاموشی در رفتار درمانی زمانی است که درمانگر حدس میزند رفتار هدف به خاطر به دست آوردن تقویتهای مثبت انجام میشود. بعد درمانگر وابستگیها را طوری ترتیب میدهد که این رفتار دیگر تقویت را تولید نکند. اگر فراوانی این رفتار کاهش یابد، خاموشی موفقیتآمیز بوده است.
حساسیتزدایی منظم systematic desensitization
این روش از رفتار درمانی که توسط ژوزف ولپی، روانپزشک اهل آفریقای جنوبی ابداع شد، معمولا با تکنیک تنشزدایی یا آرامش عضلانی و روانی همراه میشود. اصل درمانی در این روش جانشین کردن پاسخی (مثلا جایگزین کردن حالت آرامش) است که با اضطراب ناسازگار است. ابتدا مراجع یاد میگیرد که عمیقا آرام شود. گام بعدی ساختن سلسله مراتبی از موقعیتهای ایجاد کننده اضطراب است. این موقعیتها به ترتیب از موقعیتی شروع میشود که حداقل اضطراب را ایجاد کرده است تا موقعیتی که بیشترین هراس را به وجود آورده است. سعی بر این است که بیمار را در شرایط خاصی با میزانی از تحریک اضطرابآور یا ترسناک روبهرو سازیم و حساسیت وی را نسبت به آن محرک کمتر کنیم و به تدریج میزان اضطرابانگیزی را بالا ببریم تا جایی که بیمار بتواند در برابر اضطرابانگیزترین محرکها پاسخ غیراضطرابی از خود نشان دهد. این تکنیک از رفتار درمانی اغلب به صورت تجسمی عمل میشود.
جراتآموزی assertiveness training
در این تکنیک رفتار درمانی سعی میشود با تنظیم برنامهای عملی و سنجیده، قدرت اثربخشی و نظارت فرد را بر محیط خود افزایش دهیم و از این راه، دامنه خاستگاههای لازم برای تقویت رفتار مطلوب را گستردهتر سازیم. جراتآموزی معمولا با تعیین تکالیف خانگی و آموزش مهارتهای اجتماعی و ارتباطی توام میشود و طی این فرایند به بیمار آموزش داده میشود تا در موقعیتهای مختلف، عمل جسارتآمیز از خود نشان دهد. جراتآموزی به منظور مقابله موثر با موقعیتها و از بین بردن اضطراب در موارد رویارویی با مشکلات به کار میرود. آنچه در این روش رفتار درمانی از اهمیت استثنایی برخوردار است، پیگیری و ارزیابی عینی پیشرفتهاست.
آموزش حل مساله problem solving training
منظور از حل مساله، یک فرایند رفتاری است که در آن هدفهای زیر دنبال میگردد:
1- شناسایی پاسخهای ممکن در برابر موقعیت مشکل
2- بالابردن احتمال انتخاب پاسخ موثر از میان مجموعه پاسخها.
منظور از آموزش در رفتار درمانی، نوعی خودآموزی است.یعنی درمانجو فرامیگیرد که چگونه مسایل خود را حل نماید و چگونه موثرترین شیوه پاسخگویی را اتخاذ کند.
آموزش مهارتهای مقابله teaching of coping skills
در این تکنیک از رفتار درمانی شیوههای رویارویی با مشکلات به طرق مختلف و در شرایط گوناگون به درمانجو آموزش داده میشود. آنچه در این تکنیک کلیدی است، کمک به فرد به منظور انتخاب و ابراز شیوه برخورد موثر در مواجهه با موقعیتهاست.
الگوسازی modeling
در این روش از رفتار درمانی که بر اساس اصول یادگیری مشاهدهای است، فرد با مشاهده افرادی که رفتار سازگارانه نشان میدهند، آن رفتار را یاد میگیرد و نیز افرادی که پاسخهای ناسازگارانه دارند، راهکارهای بهتری برای مدارا یاد میگیرند. مشاهده رفتار یک الگو (چه زنده و چه تصویری) در کم کردن ترسها و یاد دادن مهارتهای جدید، تاثیر اثبات شدهای دارد.
خودتنظیمی self-regulation
خود تنظیمی از تکنیکهای دیگر رفتار درمانی ست. از آنجایی که مراجع و درمانگر به ندرت بیش از هفتهای یکبار همدیگر را ملاقات میکنند، مراجع باید کنترل یا تنظیم رفتار خود را یاد بگیرد تا در غیر ساعت درمان نیز پیشرفت داشته باشد. خودتنظیمی دربرگیرنده پایش یا مشاهده رفتار خود شخص و استفاده از فنون گوناگونی مثل خودتقویتی، خودتنبیهی، کنترل شرایط محرکها و دادن پاسخهای ناهمساز برای تغییر رفتار ناسازگارانه است.
رفتار درمانی شناختی (به انگلیسی: Cognitive Behavioral Therapy) که به اختصار CBT نیز یاد میشود، یک رویکرد رواندرمانی
پروژه و تحقیق-انواع رفتار درمانی و تغییر و اصلاح رفتار در روانشناسی- در 50 صفحه-docx