- تحقیقات علمی دریایی و انتقال دانش فنی
- دامنه صلاحیت انجام تحقیقات علمی دریایی
- وضعیت حقوقی تاسیسات تحقیقاتی
- همکاری بین المللی در تحقیقات دریایی
- انتقال دانش فنی دریایی
پاورپوینت حقوق بین الملل دریاها - 19 صفحه وورد
اصول کلی مدیریت کتابخانه
فعالیت های مدیریتی مستلزم دانش و آگاهی در زمینه مدیریت است؛ یعنی آگاهی از مجموع تصمیم گیری هایی که برای هدایت، تنظیم و آسان کردن تصمیم گیری های دیگران در اداره امور و تشکیلات باید اتخاذ شود. در عصر اطلاعات که کتابداران به عنوان متخصص مشغول کار و مورد احترامند به رهبری و مدیریت داهیانه و در عین حال خدمتگزارانه بیشتر نیاز دارند. روش مدیریت در کتابخانه باید توان مبارزه با نفوذ انسان زدای تکنولوژی را داشته باشد و از ابزار و وسایل پیشرفته فقط به عنوان یک وسیله استفاده کند. در روش مدیریت، صرف نظر از اداره امور جاری کتابخانه باید طرح مسیر آینده نیز مشخص شود.
برنامه ریزی
برنامه ریزی در سطوح مختلف عمومی و تخصصی از وظایف اصلی مدیریت محسوب می شود و شامل شناخت اهداف سازمانی، انتخاب خط مشی ها و روش هایی است که در مجموع باعث دستیابی به هدف های مورد نظر و از پیش تعیین شده خواهد شد. برنامه ریزی در کتابخانه های مختلف می بایست منطبق با ویژگی های خدماتی و تخصصی و بخصوص با در نظر گرفتن امکانات موضوعی آنها باشد. مدیران باتجربه وقت نسبتاً زیادی را برای برنامه ریزی و سازماندهی منظور می کنند در حالی که مدیران سطوح پائین که مسئولیت اصلی آنها رسیدگی به کارهای انجام شده است، زمان بیشتری را صرف هدایت و کنترل امور می کنند.
سازماندهی
نمودار سازمانی مدلی است برای نشان دادن موقعیت و امکانات سازمان رسمی، تعیین فعالیت های اجرایی و طبقه بندی فعالیت ها و تصریح اختیارات، حدود روابط و راههای ارتباطی و در مجموع معرف وظایف سازماندهی مدیریت است. در نمودار سازمانی یک کتابخانه تقسیم وظایف و فعالیت ها بر اساس نیازهای مختلف صورت می گیرد؛ برای مثال تنظیم بودجه، طبقه بندی فعالیت ها بر حسب انتخاب و سفارش کتاب، فهرستنویسی، طبقه بندی و آماده سازی آن، اشاعه اطلاعات و بررسی شرایط استخدامی را می توان از اهم وظایف به شمار آورد.
هدایت
هدایت از پیچیده ترین وظایف مدیریت یک کتابخانه محسوب می شود و مستلزم ایجاد ارتباط مؤثر با افراد و درک انگیزه های رفتاری آنان است. هدایت مدیریت در کتابخانه شامل راهنمایی و نظارت بر مساعی همکاران و کارکنان برای رسیدن به اهداف سازمانی است. ایجاد ارتباطات مؤثر با افراد و کارکنان کتابخانه و درک روحیات و انگیزه های رفتاری آنان در پیشبرد هدایت ضروری است.
کنترل
شامل ارزیابی نحوه انجام دادن کار در یک کتابخانه و اعمال اقدامات اصلاحی مورد نیاز است. کنترل موفق، فرایندی است که انحرافات سیستم را قبل از آنکه جنبه جدی پیدا کند، تصحیح نماید. کنترل شامل مراحلی نظیر تعیین استانداردها، مقایسه نتایج واقعی با معیارهای کار و اِعمال اقدامات اصلاحی است.
هماهنگی
موفقیت در هماهنگی فعالیتهای یک کتابخانه زمانی امکانپذیر است که وظایف برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل به نحو مؤثر اجرا شود. یکی از علل عدم هماهنگی بین دو واحد سازمانی در کتابخانه ممکن است این واقعیت باشد که اهداف، خط مشی ها و رویه های آنها با یکدیگر مطابقت ندارد که در این صورت کمبود یا فقدان هماهنگی معلول عدم اجرای وظیفه برنامه ریزی است. از طرف دیگر اگر در مورد حدود اختیارات و تکلیف روابط بین واحدهای سازمانی کتابخانه به طور قاطع پیش بینی نشود و متخصصان و کارمندان نیز از آن استنباط درستی نداشته باشند، می توان نتیجه گرفت که هماهنگ نشدن امور به علت نقص در امر سازماندهی است. همچنین کوتاهی یک واحد یا یک گروه خاص از کارمندان در اجرای وظایف محول شده که طبق برنامه های قبلی مورد توافق قرار گرفته است، نشانه فقدان هماهنگی محسوب می شود که معمولاً ناشی از ضعف مدیریت است.
مدیریت مشترک
در مدیریت مشترک دو یا چند کتابخانه، برحسب تغییرات موجود در بافت سازمانی، تعدادی از کارمندان جدید ترقی می کنند و تعدادی از کارمندانی که در سازمان های قبلی از موقعیت خوبی برخوردار بودند ، موقعیت های خود را در سازمان جدید از دست می دهند و این امر باعث ایجاد نگرانی و بلاتکلیفی در قسمت های مختلف سازمان مشترک شده، رهبری و قاطعیت و مدیریت مدبرانه را ایجاب می کند.
کتابخانه های عمومی
وظیفه اساسی کتابخانه های عمومی فراهم کردن هرگونه مطلب برای رفع نیازهای افراد و گروههای مختلف اجتماع است تا با مطالعه آنها آموزش، کسب اطلاعات، لذت و سرگرمی افراد جامعه تأمین و در نتیجه به پیشرفت رشد فرهنگی جامعه و مبارزه با بی سوادی ثانوی کمک شود. از این لحاظ کتابخانه عمومی را دانشگاه مردم خوانده اند و استادان و مدرسان آن نیز کتابدارانند. در حقیقت کتابخانه های عمومی فعالیت کتابخانه های آموزشگاهی و دانشگاهی را دنبال و تکمیل می کنند و در بالا بردن سطح دانش اجتماعی و برانگیختن کنجکاوی فکری و شوق دانستن افراد سهیم اند، حتی به کتابدار کتابخانه های عمومی لقب آموزش گر بزرگسالان داده اند.
چکیده
بودجه شاهرگ حیاتی دولت است، زیرا دولت تمامی فعالیتهای مالی خود را در چهارچوب قانون بودجه انجام می دهد. از سوی دیگر از آنجا که در سیستم بودجه ریزی سنتی عوامل مهمی چون اثربخشی، کارایی، صرفه جویی و بازدهی درقبال صرف منابع نادیده گرفته می شوند لذا ازمنابع بدرستی استفاده نشده و حتی به هدر می روند. یکی از راه کارهای مطرح جهت استفاده و مدیریت بهتر بودجه استفاده از بودجه عملیانی به جای بودجه ریزی سنتی است.
بکارگیری بودجه سنتی مستلزم رعایت قوانین مندرج در قانون محاسبات عمومی است. در این مقاله با مروری بر سیر تحولات بودجه و قانون محاسبات عمومی کشور, به بررسی بررسی زمینه های نظارت قانون محاسبات عمومی کشور بر بودجه عملیاتی پرداخته می شود. در نهایت نیز مدلی مفهومی برای بودجه ریزی عملیاتی ارائه می گردد.
واژگان کلیدی: بودجه عمیلاتی, قانون محاسبات عمومی، ایران، نظارت
چکیده
امیل دورکیم (1858-1917م) از بنیانگذاران جامعهشناسی و یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای این عرصه است. وی با انتشار کتاب صور بنیانی حیات دینی در 1912م، رهیافت جامعهشناختی به دین را به شدت قوت بخشید و تا سالیانی دراز در این راه پیشتاز بود. در این رهیافت کوشش میشود تا دین تنها به مثابه نهادی اجتماعی با سازوکاری معین بررسی، و ابعاد آن تحلیل گردد. صور بنیانی، نمونه کاملی از این نگرش به شمار میرود. دورکیم در این کتاب به استناد یافتههای مردم نگاران با تحلیل یکی از ادیان ابتدایی، توتمیسم، نظریهای را معرفی میکند که بر اساس آن دین جز تجلی خواست جامعه نیست و همة مناسک و شعائر دینی، کارکردی اجتماعی دارند و هدف از انجام آنها تقویت روح همبستگی میان اعضای جامعه است. ضمن ارائة تصویری کامل از آرای دینشناختی دورکیم، به نقد نظریة او دربارة ماهیت و کارکرد دین میپردازیم.
کلیدواژهها
دین، رهیافت جامعهشناختی به دین، دورکیم، نهاد اجتماعی، جامعهشناسی دین.
طرح مسأله
کتاب صور بنیانی حیات دینی از آثار مهم و کلاسیک تفسیر جامعهشناسانة دین است که امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی آن را در 1912م منتشر ساخت. این کتاب از تأثیرگذارترین کتابهای این عرصه است و نمونة کاملی است از نگرش پوزیتیویستی به دین. دورکیم در این کتاب مفصل از طریق بررسی کهنترین دین موجود در میان قبائل ساکن استرالیا، یعنی توتمپرستی، میکوشد ماهیت، خاستگاه و کارکرد دین را به طور کلی نشان دهد و این تفسیر را برای فهم همة ادیان به کار گیرد. مفروضات، روش و نتایج تحقیق دورکیم امروزه به شدت مورد چالش قرار گرفته و کاستیهای روشی آن روشن شده است ( نک: اسلامی، «رهیافت دین شناختی دورکیم»، ص 49-76). صور بنیانی حیات دینی شامل سه کتاب است: کتاب اول مسائل مقدماتی را باز میگوید، کتاب دوم باورهای بنیانی دین را معرفی میکند و کتاب سوم مسأله مناسک دینی را که در هر دینی وجود دارد تحلیل مینماید. دورکیم، پس از بیان موضوع پژوهش، کتاب اول را به مسائل مقدماتی اختصاص میدهد.
نخستین فصل کتاب به تعریف دین میپردازد. دورکیم تعاریف موجود دربارة دین را نقل و نقد میکند و تعریف تازهای از آن به دست میدهد و در این مورد میکوشد عنصر اساسی هر نوع دینی را معرفی نماید. یکی از تعاریف رایج دربارة دین بر عنصر راز آمیزی آن تأکید میکند و میکوشد نشان دهد که هر دینی در نهاد، راز واره است. از این منظر هر دینی به نوعی به راز و گونهای جهان فرا طبیعی باور دارد. دورکیم در این مورد به سخن هربرت اسپنسر استناد میکند که مدعی است: «ادیان که از دیدگاه اصل اعتقادی جزمی خویش هیچ سازشی با هم ندارند، به طور ضمنی با هم همداستاناند که جهان رازی است که باید چگونگیاش تبیین شود» (دورکیم، ص32). اما وی این تعریف را نمیپذیرد. زیرا به ادعای او، مفهوم راز و تفکیک هستی به دو منطقه که یکی آشکار و دیگری رازآلود باشد، مفهومی جدید است که تازگی به ادیان راه یافته است. اینکه جهان طبیعی تابع قوانین و ضرورتهای علی و جبر علمی است، خود نتیجه علوم پوزیتیو یا اثباتی است و برای گذشتگان چنین ضرورتی وجود نداشته است. در نتیجه آنان هستی را یکپارچه میدیدهاند. پس اندیشه راز، مسألهای جدید است و نمیتوان آن را سرشتی برای دین شمرد.
برخی از نظریه پردازان معاصر دورکیم، در هر دینی عنصر دیگری را نشان میدادهاند. از این منظر، ماهیت هر دینی براساس اعتقاد به موجود متعالی به نام خدا (در ادیان توحیدی) یا خدایان (در ادیان شرک آلود) استوار است. اما به گفته دورکیم اگر این فرض را بپذیریم ناگزیریم که ادیان ابتدایی را که در آن تصویر روشنی از خدا وجود ندارند، دین ندانیم. همچنین دین بودیسم که در آن مطلقاً از خداوند سخن نمیرود، از دایره دین بیرون خواهد بود. به گفته بارت مقصود از بیخدا بودن بودیسم این نیست که این آیین وجود خدایان را منکر است، بلکه بودیسم آنان را دخیل در سرنوشت بشر نمیداند (همان، ص40ـ41). از نظر دورکیم، اگر عنصر اصلی دین را اعتقاد به موجودی الهی بدانیم، تعریف ما ناقص خواهد بود و در نتیجه همة ادیان را در بر نخواهد گرفت. افزون بر آن، تعریف براساس عنصر الوهیت تعریف مانعی نیز به شمار نمیرود. زیرا در ادیان خدا باور نیز مناسک و اعمالی وجود دارد که ربطی به اعتقاد به وجود خدا ندارد و این اعمال و مناسک کارکردی کاملاً معین دارد که باید در جای خود آن را تبیین کرد ( همان، ص 44). وی برای اثبات این نظر، به برخی از محرمات در آیین یهود میپردازد، مانند لزوم جدا زیستن زن به هنگام عادت ماهانه یا زایمان، «چون در مناسبات یاد شده یهوه حضوری ندارد، و از این محرمات از دیدگاه خداباور به خدا به هیچ ترتیبی سودی متصور نیست» (همان، ص 45).
وی پس از نقد این دو تعریف میکوشد تعریفی جامع و مانع از دین به دست دهد. از نظر وی پدیدههای دینی عمدتاً به دو مقولة بنیادی تقسیم میشوند: «باورها، و مناسک» (ص 48). مناسک دینی نیز تنها به دلیل باورهای خاصی که پشت آنها نهفته است، از دیگر مناسک متمایز میشوند. بنابراین مهمترین خصلت سرشتی دین، باورهای آن است. باورهای دینی با همة تنوع یا سادگی و پیچیدگی خود در یک مساله مشترکاند و آن تقسیم امور و اشیاء به ناسوتی و لاهوتی است. هیچ دینی را نمیتوان یافت که دست به این تقسیمبندی نزند و از این دو عنوان یعنی ساکره و پروفان سود نجوید. هستی از نظر یک فرد دیندار شامل دو حوزه متمایز است، بخشی امور لاهوتی و مقدس را تشکیل میدهد و بخشی متشکل از امور ناسوتی و عادی است. تعریف دین بدینگونه ممکن است جامع باشد، اما مانع نیست. زیرا جادو نیز دارای باورها و مناسک است و نمیتوان این دو را از یکدیگر متمایز ساخت، حال آنکه همواره دین و جادو با یکدیگر خصومت داشتهاند. پاسخ دورکیم به این مسأله آن است که تمایز حقیقی جادو و دین در آن است که دین همواره امری اجتماعی است و عامل همبستگی به شمار میرود. در صورتی که جادو امری است تکنیکی و فردی برای حل مسائل افراد منفرد، و همین تفاوت اساسی است که دین را از جادو جدا میکند (همان، ص 59).
انسان شناسی (Anthropology) چیست؟
از آنجایی که انسان شناسی بسیار گسترده است وتاریخ طولانی دارد معمولا نمی توان تعریف واحدی از آن ارائه داد ویه همین دلیل ما با انسان شناسی ها مواجه هستیم مانند جامعه شناسی .
ریمون آرون:جامعه شناسان اگر در مورد یک چیز تعریف یکسانی داشته باشند آن تعریف یکسان نبودن جامعه شناسی است.
با وجود تعدد انسان شناسی ها سه قالب وجود دارد که در تمام انها مشترک است:
دانشگاه چیست؟دانشگاه به اجماع دانشگاه همراه با ایده ی دانشگاه اطلاق می شود.
ایده ی دانشگاه چیست؟مجموعه ای از سنتهای معرفتی و تمام بحث های و گفت وگو هاست.
پس : انسان شناس کسی است که بین خود و یک گفتمان لینک و پیوند دارد و البته انسان شناس ها خود گفتمان ساز هستند
دو ایده ی اصلی درباره ی تحولات انسان شناسی :
1- انسان شناسی تغییر پیدا کرده و به یک علم تبدیل شده است .
2- این علم تغییر کرده و همان فرانوگرایی در انسان شناسی است (پست مدرن )شدن .
فرانوگرایی:
1- توجه به خود انسان شناسی .
2- فلسفی شدن انسان شناسی: انسان شناسی به مثابه یک علم سعی کرد از فلسفه فاصله بگیرد . قبلا به کسی که علمی را می دانست حکیم می گفتند و در واقع علوم همه یک نوع فلسفه بودند اما در جامعه ی جدید به تدریج رشته ها شکل گرفتند . رشته ها واحد اصلی تشکیل دهنده دانشگاه هستند .
وقتی علوم بخواهند مستقل شوند باید از فسفه ، دین و الهیات فاصله بگیرند . اولین
علمی که از فلسفه جدا شد اقتصاد بود و بعد از آن جامعه شناسی ، اما رشته ای مثل
انسان شناسی که جنبه فرهنگی و معنایی دارد دیرتر توانست از فلسفه فاصله بگیرد .
3- مرکز زدایی از انسان شناسی : انسان شناسی ابتدا در اروپا ایجاد شد و انسان شناسی مادر انگلیسی بود اما در دوره های کنونی به تدریج سنت های انسان شناسی مختلف ایجاد شد .مثل هند .
یعنی زمانی که از انسان شناسی حرف می زنیم فقط منظورمان انسان شناسی انگلیس و امریکا نیست و این همان مرکز زدایی از علوم است .البته مرکز زدایی یک جنبه اش، جنبه ی جغرافیایی است و جنبه دیگر ان از لحاظ فرهنگی است و همچنین روش و نظریه انسان شناسی هند نه تنها در جغرافیای هند بلکه فرهنگ و نگرش هندی نیز دارد.
4- تحول آموزش انسان شناسی :امروزه به لحاظ تحول در رشته انسان شناسی ، هدف های آموزش در انسان شناسی هم متفاوت شده است .